loading...
BAD GIRLS
alexa بازدید : 6 جمعه 22 دی 1391 نظرات (2)
بفرمایین ادامه ی جشن در ادامه ی مطلب

نحوه اشنایی:

تاپ تنها و خسته شده بود دیگه نمیتونست تحمل کنه! چون هیچ کس نبود جی.اف اون بشه تا اینکه کای وارد انجمن شد:


کای: یا! تاپ هیونگ من یه دختر دارم خیلی دختریه خوبیه از طرف دارات فردا با دوستاش میره ببینش ببین میپسندی یا نه؟!

تاپ هم میره ببینه کیه این دختر کای!

اخر سر میره اونجایی که کای ادرسش رو داده!

تاپ وارد مغازه و میشه و یه دختر رو میبینه

تاپ:


تاپ: ببخشید خانم....

همون موقع دختر بر میگرده!


تاپ اب دهنشو قورت میده و میگه : من تاپ هستم!شما؟!

دختر: من سولی هستم دختر کای و سویانگ و خواهر سوزی!

همونجا بود که تاپ و سولی عاشق هم شدن!


اتفاقات قبل از عروسی:

تاپ میره دم در خونه خاندان بزرگ پارک!

زییییییییییییینگ!

جونگ مین: کیههههه؟!

تاپ: منم! اومدم سولی رو ببرم ارایشگاه.

سئوهیون از پشت ایفون: یا! جونگی کیه؟!

جونگ مین: تاپ ! اومده دنبال سولی!

سئو هیون: اخییییییی! نوه مون داره عروس میشه!

خلاصه تاپ سولی رو ارایشگاه میبره .

تاپ به سولی نگاه میکنه و میگه: همیشه دوست دارم!

سولی لبخندی میزنه و میگه: منم همینطور!

همه چی ارومه و همه خوشحالن!

سولی بازوی کای رو گرفته و وارد سالن میشن تاپ با شوقی وصف ناپذیر به سولی نگاه میکنه.

کای ، دست سولی رو در دستان تاپ میزاره و زیر گوش تاپ میگه: امیدوارم خوشبخت شین و مراقب سولی باش.

و میره کنار سویانگ وایمیسه سویانگ بازوی کای رو میگیره!

کشیش: خانم سولی ایا شما حاظرید این مرد را در غم ها و شادی های زندگی همراهی کنید و تا اخر عمر در کنار او باشید؟!

سولی به تاپ نگاه میکند و لبخندی میزد و میگوید:بله!

تاپ حلقه را در انگشت سولی میکند و سولی هم همینطور!

بعد از کلیسا همه به خانه تاپ و وسلی میروند و بزن و بکوب راه میندازن

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 11
  • بازدید کلی : 102